در فروردین سال 1306 در (ابر قو) در خانه کشاورز با ایمان و ساده و زحمتکش فرزندی متولد شد که نامش را امیر نهادند.
او اولین فرزند خانواده بود که در دامن مادری پاک و موّمن و با شهامت پرورش یافت متاّسفانه در چهارده سالگی مادرش را از دست داد.
فقدان مادر موجب تاّلم خاطر وی گردید .
(گوئیا خداوند اراده کرده بندگان موّمنش را در سختی ها و نا ملایمات امتحان کند ) او که در دوران کودکی از نعمت سواد محروم مانده بود
در حین خدمت مختصر سوادی هم آموخت. پس از خدمت عازم تهران شد و بعد از گذشت مدتی ازدواج کرد و ثمره ی ازدواج ایشان در زندگی مشترک با همسر مکرمه اشان 5 فرزند می باشد
دوران انقلاب به پخش نوارو اعلامیه های امام (ره) اشتهارد داشت.
در همان دوران در تمامی تظاهرات ها و اجتماعات حضوری فعال داشت و بعد از پیروزی انقلاب در نماز جمعه ها ، جهاد سازندگی شرکت در بسیج فعالیت داشت.
ایشان برای اولین بار داوطلبانه مدت 3 ماه به کردستان (جبهه های غرب ) اعزام شد.
پس از پایان ماّموریتش در تاریخ 1361/01/03از جبهه غرب به سلامت باز گشتند
ولی روح شهادت طلبانه ی وی او را آرام نگذارد و پیوسته می گفت: چیزی را که من میخواستم شهادت بود که در جبهه ی غرب بدست نیاوردم ظاهراّ باید در جبهه ی جنوب بدست آورم.
که بعد از پانزده روز به جبهه ی جنوب اعزام شد.
و در تاریخ 1361/02/10 در حمله ی بیت المقدس بر اثر اصابت تر کش خمپاره به سرش به آرزوی دیرینه خود رسید.
شهادت علی گونه ی وی در عسق و خون ، خونین شهر وی را به معبودش پیوند داد.