شهید محمود کرمی

شهید محمود کرمی
شناسنامه شهید

نام شهید : محمود نام خانوادگی : کرمی نام پدر : علی بمان

شماره شناسنامه : 20376 کد ملی : 0036219061تاریخ ولادت : 1345-11-01

مناسبت در هنگام تولد :

محل تولد : شهرری تحصیلات : سیکل سن : 21

نوع عضویت : بسیجی وضعیت تاهل : مجرد تعداد فرزند : 0تاریخ شهادت : 1366/11/02

مناسبت در هنگام شهادت : ایام شهادت حضرت فاطمه (س)

محل شهادت : ماووت نام عملیات : بیت المقدس 2 وضعیت : شهید

محل دفن : بهشت زهرا (س) قطعه : 40 ردیف : 18 شماره : 14

زندگی نامه شهید

 

شهید محمود کرمی در اول بهمن 1345 در نارمک دیده به جهان گشود و در سال 1350 به همراه خانواده به شهرک جعفر آباد باقرشهر عزیمت نمود.

تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در با قر شهر گذراند .

شهید کرمی از بدو شکوفایی انقلاب در صحنه های پیروزی انقلاب شرکت فعالانه ای داشت و با فرمان امام (ره) مبنی بر تشکیل بسیج در پایگاه 12 امام (ع) قسمت تبلیغات پایگاه شروع به فعالیت نمود و به عنوان عضو فعال انجمن اسلامی و بسیجی نمونه شناخته شد .

شهید کرمی مدتی نیز در حوزه علمیه امیرالمومنین (ع) در شهر ری مشغول تحصیل گردید . او از طلبگی و رو حانیت بهره ها برد .

وی در سن 16 سالگی در جبهه های کردستان ودر سال 1362 در منطقه جنوب در عملیات خیبر و آزاد سازی جزایر مجنون شرکت داشت ایشان مدتی در سپاه شهر ری خدمت کرد تا اینکه در عملیات شمیایی و به تهران منتقل گردید.

هنوز بهبودی کامل بدست نیاورده بود که در دفع پاتک فکه زحمات بسیاری کشید و از ناحیه کمر مورد اصابت ترکش قرار گرفت پس از بهبودی در عملیات کربلای یک و آزاد سازی مهران به عنوان مسئول آتش بار 120 فعالیت داشت و در عملیات کربلای 2 منطقه حاج عمران و کربلای 4 و 5 در شلمچه شرکت کرد .

شهید محمود کرمی در عملیات بیت المقدس 2 در منطقه ماووت عراق شرکت و در روز دوم بهمن سال 66 بر اثر اصابت ترکش خمپاره شهید گردید .

 

وصیتنامه شهید

به نام ام خداوند يكه سپاس و ستايش مخصوص اوست ، كه در فطرت انسانها جاذبه اي از عشق به لقاءا... نهاد تا انسانها را بسوي خود بكشاند كه او را پرستش كنند و اين جز او كسي را شايسته نيست ، خداوندا از خود خجالت ميكشم كه قلم به دست گرفته ام و اين جملات را مينويسم چون ميدانم واقعا لياقت ندارم و اين فيض بزرگ را هر كسي سزاوار نيست ، و مي داني بنده اي رو سياه و گناهكار هستم ولي بر رحمانيتت اميدوارم و با اين اميد به طرفت ميايم كه از در رحمتت به من بنگري و با دريايي از عشق كه در دلم نهادي به جبهه آمدم نه براي شهادت بلكه براي رضايت و خدمت در راهت تا آنجائيكه مقدور باشد و اگر طلبم كني بي پروا و شتابان بسويت ميايم و نه بخاطر ترس از جهنم و نه بخاطر نعمتهاي بهشت بلكه بخاطر محبت و عشقي كه نسبت به خودت در دلم نهادي عاشقانه بسويت ميايم ، خدايا اين توفيق را نسيبم كن كه پاك از اين دنيا برم و تا مرا نيامرزيده اي از اين دنيا مبر و آن لحظه آخر زباني به من بده كه آن جمله اي كه علي (ع) بر زبان جاري كرد من هم بر زبان جاري كنم ( كه بخداي كعبه رستگار شدم) و بخدا قسم جز اين چيزي ديگر نيست ، خدايا عشق حسين (ع) و مظلوميت او ما را به سوي خود كشانده كه آرزو دارم آنچنان مرا ببري كه راحت بدنم تكه تكه شوم كه هم تكه هاي بدنم باعث شود گناهانم پاك شود و هم شايد ذره اي از سختيهائيكه حسين (ع) كشيد منهم بكشم و مثل او بشهادت برسم، خدايا ما را از شفاعت پيغمبر (ص) و ائمه و حسن (ع) محروم نكن كه محتاج هستيم.

و سخنم با شما مردم و امت حزب ا... نكند خدايي نكرده لحظه اي امام عزيز را تنها بگذاريد و از ياري او دست برداريد بخاطر سختيهاي دنيوي ، كه اگر امام تنها بماند اسلام تنها مانده و اگر در اين برهه از زمان به اسلام ضربه اي وارد شود ديگر هيچ وقت و در هيچ كجائي از دنيا نميتوان دم از اسلام زد و پرچم اسلام را برفراز در آورد هزار و چهارصد سال است كه خونهاي بسيار ريخته شده است و اسلام اينچنين بدست ما رسيده است و اين را يقين بدانيد كه اگر سستي كنيد دشمنان بر ما مجال نميدهند و نسل مسلملنان را در نطفه خفه كرده و هيچ گوشه اي از دنيا مسلماني را زنده نميگذارند پس امام عزيز را تنها نگذاريد و اسلام را ياري كنيد كه انشاا... امام زمان (عج) فرجش فرا رسد و دنيا را از عدل و داد پر كند و حق مظلوم را از ظالم و انتقام خون شهيدان را از دشمنان بگيرد.

و اما شما پدر و مادر عزيزم بخدا قسم دوستتان داشتم و هميشه دعايتان ميكردم اگر نتوانستم حتي يك لحظه از زحماتي كه برايم كشيديد جبران كنم مرا ببخشيد انشاا... كه در آن دنيا حتما شفاعتتان خواهم كرد و ميدانم كه دوست داشتيد كه مرا در لباس دامادي ببينيد ولي از آن موقعي كه به جبهه آمدم و لباس رزم بر تن كردم گويا لباس رزم بر من لباس دامادي بود و وقتي وارد سنگر ميشدم سنگرم بر من حجله دامادي بود و گلوله هاي منور دشمن كه آسمان را آذين بسته بود و زمين را مثل روز روشن كرده بود گويا سنگر را چراغاني كرده است و تيرها و تركشها كه بر سرمان ميبايد گويا كه بر سرم نقل ميپاچيدند و صداي توپها و خمپاره ها كه لحظه اي قطع نمی شدند گويا عقد مرا ميخوانند و مرا بسوي خدا دعوت ميكردند و عروس من مولايم بود كه به او عشق مي ورزيدم و بسويش شتابان ميروم پس خانواده ام خوشحال باشيد و لباس شادي بر تن كنيد كه پسرتان داماد شده و من دامادي در خون را بر دامادي دنيوي ترجيح ميدهم كه انشاا... اگر خداوند بپذيرد و شما لباس شادي بر تن كنيد تا دشمنان و آنهائيكه چشم ديدن ندارد و خداوند آنها را كور كرده است اد نشوند و اما شما برادران و خواهرانم باور كنيد دوستتان داشتم و بر شما افتخار ميكردم و انشاا... كه مرا ببخشيد كه نتوانستم حق برادري را ادا كنم شما خود وظيفه خود را ميدانيد ديگر لازم نيست من چيزي را بگويم .

و اما شما بسيجيان و برادران حزب ا... بسيج را زنده نگهداريد و قدر خودتان را بدانيد من كه لياقت نميدانستم خود را بسيجي بدانم چون هنوز ارزش يك بسيجي را نداشتم سعي كنيد واقعي باشيد و ادامه دهنده راه تمامي آنها باشيد نه اينكه فقط نام بسيجي را داشته باشيد ، خيلي دوست داشتم محبت را در همه جمع ها ببينم شما سعي كنيد محبت را در بين خودتان زياد كنيد و با اخلاقتان براي اسلام تبليغ كنيد و ديگران را به راه بياوريد كه بهترين وسيله است و بدانيد كه راضي نيستم از من پيش ديگران چيزي تعريف كنيد ، و همه آنهايكه بخوبي مرا ميشناختيد و حتي يك بار با من برخورد داشتيد انشاا... كه مرا ببخشيد و حلال كنيد تا خداوند هم مرا ببخشد .

و اما سخني دارم با آنهائيكه بخاطر كمي و كمبودها و بخاطر جنگ نق ميزنند و ميگويند خسته شديم ، نكند خدايي نكرده بگوييد چرا وسايل كم است چرا صلح نميكنند و ا... جنگ وسيله است . صدام وسيله است خداوند ميخواهد با اين سختيها ما را امتحان كند خدا نكند آن روزي بياييد كه صلح را بر ما تحميل كنند كه در آن روز تمام مسلمانان را زنده بگور ميكنند و نسل ايراني را از ريشه ميكنند پس اسلام را ياري كنيد و رضايت خدا را جلب كنيد كه انشاا... همه سختيها تمام می شود.

 

خاطره از شهید

« خاطرات شهید »

همه زندگی ، لحظه لحظه های دیدنش ، بودنش و زیستنش خاطره بود

وقتی راه می رفت ، می خندید ، نوحه سرایی برای مولایش می کرد ، گریه های شبانه می کرد و حتی خوابیدنش خاطره بود .

کدام فعل شهید کدام حرکت شاهد و کدام نگاه فانی در حضرت حق شهید خاطره نیست

براستی نگاه به عکس او هم عبادت است ، گفتن ، شنیدن ، دیدن و نوشتن از شهید و خاطره های او عبادت و خاطره است.

او رفت !!؟ نه  او ماند و ما رفتیم او در تمام تاریخ انسانیت ماند و ما از تمام انسانیت رفتیم.

ای تمام خاطره ، خاطراتت ماندنی است .

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید