شهید محمود سیلسپور

شهید محمود سیلسپور
شناسنامه شهید

نام شهید : محمود نام خانوادگی : سیلسپور نام پدر : محمد تقی

شماره شناسنامه : 1339 کد ملی : 0491207719تاریخ ولادت : 1342-09-28

مناسبت در هنگام تولد : شب میلاد امام حسین (ع)

محل تولد : شهرری تحصیلات : سوم راهنمایی سن : 20

نوع عضویت : پاسدار وضعیت تاهل : مجرد تعداد فرزند : 0تاریخ شهادت : 1362/12/17

مناسبت در هنگام شهادت : ایام شهادت حضرت فاطمه (س)

محل شهادت : جزیره مجنون نام عملیات : خیبر وضعیت : شهید

محل دفن : بهشت زهرا (س) قطعه : 28 ردیف : 10 شماره : 16

زندگی نامه شهید

شهید محمود سلسپور در سال 1343 در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود.

ایشان در سال 1361 وارد بسیج شد و عضو پایگاه شهید بهشتی بود و درسال 1362 به سپاه پیوست و 2 بار توسط بسیج به جبهه اعزام گشت و یک بار توسط سپاه به جبهه رفت .

در بسیج بسیار فعالیت می نمود و آخرین بار در تاریخ 1363/6/3 اعزام گردید که منجر به شهادتش شد.

ایشان در جزیره مجنون در 17 اسفند ماه سال 62 به درجه رفیع شهادت نائل گشت.

 

 

 

وصیتنامه شهید

در جلوی تابوتم عکس امام را بزنید که همگان بدانند که من پیرو خط امام بودم و در طرف دیگر عکس استاد بهشتی را بزنید تا همه بدانند که این جسد یکی از شاگرادان استاد بهشتی است.

من وقتی لباس سپاه بر تن کردم برای حرمت آن لباس 2 رکعت نماز خواندم و لباس را بر تن کردم اینگار کفن خود را بر تن کردم و شهادت را با چشمان خودم دیدم و بسوی معشوق خویش شتافتم .

دوست دارم در حجله خون عروسی کنم ، و آرزویم اینست که در حجله خون عروسی کنم و آرزویم این است که در حجله خون جان دهم نمی خواهم که در بستر بمیرم.

همی خواهم برای حفظ قرآن برای یاری رهبر بمیرم همی خواهم که در فصل جوانی در سنگر بمیرم.

من ترجیح میدهم در حجله خون عروسی کنم ، ای کاش خداوند به من چندین جان می داد که در راهش زیررگبار دشمن تکه تکه شوم .

ای جوانان عزیز نکند در بستر بمیرید ، چقدر با وقار می میرد آنکس که در راه حق جان می دهد.

 

خاطره از شهید

 « خاطرات پدر شهید »

محمود اخلاق بسیار خوبی داشت و دلسوز و مهربان بود.

اولین روزهای جنگ خیلی سعی کرد به جبهه برود اما چون سنش کم بود وغیر قانونی  موفق نشد.

مرتبه آخر که منجر به شهادتش گردید ، با شهید حسن مصدری مشغول نوشتن وصیت نامه بودند.

گفتم پسرم محمود با مصدری چه می کنید گفت وصیت نامه می نویسیم .

گفتم مثل اینکه نوار هم سپری کنید گفت آری !

فردا وقتی میرفت و گفت پدر مرا حلال کن ، من پسر بدی بودم برای شما خندید و مرا بوسید و رفت.

دو روز بعد خبر شهادتش را به ما دادند.

 

« خاطرات مادر شهید »

محمود در تمام عمرش موجب ناراحتی من نشد و من از او راضی بودم با من بسیار مهربان بود.

آخرین نامه ای که فرستاد پارچه سبزی داخل نامه بود.

نوشته مادرم مراحل کن و را هم را ادامه دهید.

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید