شهید سید محسن ادراکی

شهید سید محسن ادراکی
شناسنامه شهید

نام شهید : سید محسن نام خانوادگی : ادراکی نام پدر : سید مهدی

شماره شناسنامه : 624 کد ملی : 1288767102تاریخ ولادت : 1343-06-03

مناسبت در هنگام تولد :

محل تولد : اصفهان تحصیلات : دیپلم سن : 21

نوع عضویت : پاسدار وضعیت تاهل : مجرد تعداد فرزند : 0تاریخ شهادت : 1362/08/12

مناسبت در هنگام شهادت : بازگشت پیکر شهید 1372/07/28 چهارم جمادی الاول 1414 ه ق

محل شهادت : پنجوین نام عملیات : والفجر چهار وضعیت : شهید

محل دفن : بهشت زهرا (س) قطعه : 26 ردیف : 88 شماره : 41

زندگی نامه شهید

شهید ادراکی در سال 1343 در اصفهان بدنیا آمد چهار ساله بود که به تهران منتقل و در شهر ری تحصیل را آغاز کرد سال دوم را در مدرسه وحدت باقر شهر ادامه داد و راهنمایی را در مدرسه مدرس شهر ری  به اتمام رساند.

 همراه با پدر بزرگوارشان در سال 1361 به عضویت سپاه در آمد و سه ماه در بیت رهبری حضور داشت و بعد در مجلس شورای اسلامی در حفاظت مشغول شد .

ایشان مجموعاّ چهار بار اعزام به جبهه شد در مرحله اول به اهواز رفت 15 روز آنجا بود که به علت سن کم او را برگرداندند

مرحله دوم در حمله رمضان و فتح المبین شرکت داشت مرحله آخر به لشکر حضرت رسول (ص) در عملیات آزاد سازی می روند  که آنجا به وسیله تیر مستقیم به درجه رفیع شهادت نائل می گردند .

وصیتنامه شهید

سخنی با امت حزب الله

در خط اسلام و امام باشید پشتیبان دولت باشید اگر امام می گوید آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند به پشتوانه شماست

به امید دیدار همه دوستان و آشنایان در بهشت جاویدان /

سخنی با پدر و مادر عزیزم :

همیشه سعی کنید مادر  وپدری چون عمار یاسر باشید و دنبال اسلام حرکت کنید .

خدا این همه هدیه به شما داد و شما توانستید یک هدیه به او بدهید یک هدیه بی ارزش ، خیلی دوست دارم که همراهم یک دست لباس فرم سپاه هم باشد که بتوانم در صحرای محشر لااقل به حرمت لباس و به خاطر لباس بگذارند من گناهکار از پل صراط بگذرم .

معبودا آیا این من هستم که توفیق نظاره بر فروغ تابناک ملکوتی ترا یافته ام  پروردگارا همیشه سعی داشتم به تو بپیوندم .

 این آخریها حس وحی تو را دارم و به من الهام رسیدن به تو شده .

خداوندا افتخار می کنم که سر بر آستانت به سجده دارم .

 

خاطره از شهید

« خاطرات پدر شهید »

شبی بیدار شدم دیدم پسرم نیست شنیدم صدای ناله می آید از پله رفتم بالا دیدم ، نماز شب می خواند و از خدا بخشش می خواهد

چیزی نگفتم فردا به او گفتم محسن جان تو که گناهی نکردی چرا تقاضای بخشش از خدا می کردی به من گفت : من شاهد خلاف دیگران بودم ولی امر به معروف و نهی از منکر نکردم این بزرگترین گناه می باشد .

 

«خاطرات مادر شهید»

فعالیت بسیار می کرد و بچه ها را جمع می کرد و به اسلام تشویق می نمود در بیمارستان هفتم تیر و فیروز آبادی فعالیت داشت  اکثر شبها ی اول انقلاب را در بهشت زهرا (س) به قبر کنی مشغول بود.

روزها و شبها را خانه نمی آمد بسیار عنصر مثبتی در جهت پیشبرد اهداف انقلاب بود .

 دفعه آخری که می خواست اعزام شود رفته بود جمکران موقع رفتن به جبهه از من حلالیت خواست گفت :  مادر نکند بعد از شهادت من برایم گریه کنی همانند فاطمه زهرا(س) باش و خواهرانم را بگو که زینب (س) وار باشند.

 اگر شهید شدم برادرم سلاح مرا بردارد و راهم را ادامه دهد .

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید